تاثیر استراتژی شرکت های چندملیتی بر توسعه اقتصادی

 در اقتصاد ایران, اقتصاد جهان, توسعه اقتصادی

بنام خداوند بخشنده مهربان

مقدمــه ای بر  :

 استراتژی های شرکت های چندملیتی چگونه شاخصهای اقتصادی را تحت تاثیرقرارمی دهند ؟

How MNE’s Strategies Affect Economic Indicators

 

به عقیده اقتصاد دانان، تجارت  بین الملل تاثیر شگفت انگیزی دررشد وتوسعه اقتصادی جوامع داشته است . با مطالعه سیر اندیشه های اقتصادی و آگاهی از نظریات اقتصادی در می یابیم که غالب این نظریات بر نقش محوری تجارت بین الملل در تخصیص منابع ،تقسیم کار ، انتشار اطلاعات و تکنولوژی وافزایش بهره وری صحه گذاشته اند .این نظریات را می توان در بررسی آراء  مرکانتلیسم ها ، فیزیوکرتها که شعار آزادی تجارت داخلی و خارجی را می دادند ودواصل سیاست اقتصادی آنان که ” آزادی عمل ” و ” آزادی عبور [i]” بود مشاهده کرد ، یا  نظریه مزیت مطلق آدام اسمیت ، نظریه مزیت نسبی ریکاردو ، نظریه هزینه   فرصت هابرلر یا نظریه مزیت نسبی هکشرو اوهلین همگی بر اهمیت تجارت بین الملل تاکید موکد دارندو نقش محوری تجارت بین الملل در توسعه و رشد اقتصادی را باور دارند .

هابرلر ازجمله نخستین افرادی است که بین تجارت خارجی و توسعه اقتصادی پیوند برقرار می کند. او اظهار می دارد تجارت ابزاری است که منابع بین الملل رابرای توسعه اقتصادی مناطق وکشورها فراهم می آورد . همچنین اعتقاد دارد که تجارت آزاد مهمترین سیاست ضد انحصاری است وهمینطور ماشین تحرک و جابجایی سرمایه بین المللی از کشورهای توسعه یافته به کشورهای در حال توسعه است .

در دهه های اخیر مبحث جهانی شدن در تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وغیره بطورفراگیری مطرح بوده  است.  ودر بعد اقتصادی  شاهدیم که اقتصاد کشورها بیش از هر زمان دیگری از یکدیگر متاثرند . مبادلات تجاری در سالهای  اخیر به نحو چشمگیری رشد یافته اند . در شکل زیر می توانیم ملاحظه کنیم  که حجم مبادلات کالا در جهان در طی نیم  قرن اخیر بسرعت گسترش یافته ودر واقع از سال ۱۹۵۰ تجارت ومبادله کالا بیش از دوبرابر تولید کالا رشد یافته است .

در طی این دوره حجم  تجارت بین الملل با رشد ۷% در سال در مقایسه بارشد تولید جهانی ۳% در سال گویای نقش حیاتی و رو به افزایش تجارت  بین الملل می باشد .

اقتصاد بزرگی مانند چین  زمانی به این درجه از رشد و توسعه یافتگی دست یافت که  از یک  اقتصاد منزوی و درونگرا  پا به عرصه جهانی  وبین المللی  گذاشت و روابط اقتصادی خودرا با کشورهای سرمایه داری و اقتصادهای آزاد جهان ودر راس آنها ایالات متحده  و اتحادیه اروپا  به نحوبی سابقه ای گسترش داد .   بنا به گزارش بانک جهانی  ، چین  هم اکنون اقتصادی تجارت محور دارد و سالانه  سهم بزرگی از درآمد خود را از صادرات  تولیداتش به بازار های  بین المللی تامین  می کند .

 

 

اما نکته اساسی در این میان  این است  که نقش راهبردی تجارت  در جهان  توسط  چه کسانی هدایت می شود  ؟ آیا این دولتها هستند که پیشروی مبادلات بین المللی می باشند ؟ آیا سازمانهای  اقتصادی بین المللی چنین  نقشی دارند .

در  مکاتب اقتصادی آزاد جهان همانگونه که درابتدا ی مقدمه  اشاره کردیم   نقش کلیدی دولتها در تسهیل مبادلات و  تجارت  امری بدیهی است  و تشکیل سازمان بزرگی  بنام سازمان  تجارت جهانی [ii]       دراین مقوله در راستای همین هدف  است . لذا  نقش  سازمانها و دولتها در امر تجارت عمدتا  نقش تسهیل کننده  و حمایت کننده می باشد ( گرچه دربعضی اقتصادهای بسته ودرونگرا دولتها خود به عنوان تاجر عمل می کنند ) و فلسفه وجودی سازمانهایی نظیر بانک جهانی  ، صندوق بین المللی پول[iii] و سازمان تجارت جهانی درراستای همین اهداف میباشد.

جوزف  استیگلیتز در کتاب  خود بنام  ” تجارت  چگونه موجب توسعه اقتصادی می شود ”  بیان می دارد که تجارت به مثابه موتور توسعه اقتصادی و صنعتی کشورها عمل می کند و رشد و توسعه پایدار به ارمغان می آورد .

اما به نظر میرسد که در دنیای امروز این شرکتهای کوچک وبزرگ  اقتصادی و تجاری ودر راس آنها شرکتهای بزرگ چند ملیتی  هستند که موتور تجارت  جهانی و مبادلات  بین المللی می باشند . و در این میان نقش مدیریت نوین و تکنیکهای آن در اداره و هدایت این شرکتهای عظیم تجاری و اقتصادی بیش از پیش نمایان شده و فرمول های پیچیده مدیریت در ساز و کارهای اقتصادی  و پیش برد اهداف آن ها نقش آفرینی منحصر به فردی دارند  .

طبق آمار سازمان  ملل متحد ، تعداد شرکتهای چند ملیتی در سال ۱۹۹۲ ، بیش  از ۳۵۰۰۰ واحد گزارش  شده است که در حدود ۰۰۰/۱۷۰ شعبه  تابعه خارجی را تحت  پوشش داشته اند . بسیاری  از این  شرکتها از نظر مالی از اقتصاد برخی  کشورهای  جهان بزرگتر می باشند . در سال ۲۰۰۳ تعداد شرکتهای چند ملیتی به ۶۳۰۰۰ مورد می رسد که  شعبه های  تابعه بالغ  بر ۰۰۰/۷۰۰ واحد می شوند . این  شرکتها و شعبات آنها با ۸۶ میلیون  نیروی کار ، ۲۵%  از تولیدات جهان را دراختیار داشتند و  تقریبا ۳/۲ صادرات  جهانی کالا و خدمات را انجام داده اند[iv]

گسترش بسیار سریع کمپانیهای  چند ملیتی در اقصی نقاط جهان ، موجب  شده تا بسیاری از صاحب نظران اقتصادی  براین باور باشند که توسعه اقتصادی جهانی در آینده را متاثر از فعالیت این شرکتها بدانند و پیش بینی صحیح از اوضاع  و احوال آینده  اقتصاد جهان ، بدون شناخت  کافی از نوع وچگونگی  عملکرد این شرکتها را  فاقد ارزش بدانند .

پرواضح  است که نقش این کمپانیها در رشد اقتصادی جهان روزبه روز درحال افزایش است . آنها حجم واندازه تجارت  جهانی را تحت  تاثیر قرارداده اند و ایفا کننده نقش اصلی افزایش سرمایه گذاری مستقیم خارجی هستند[v] .

سعی من در این  تحقیق  این است که  ماهیت و نحوه عملکرد این شرکتها در برخی از نقاط مختلف جهان را مورد  بررسی قراردهم و سپس مشاهده کنیم که با ورود این شرکتها در هرمنطقه ، تاثیرات اقتصادی  این  ورود  برکشور میزبان چه خواهد بود ؟ بخصوص ورود این شرکتها در مناطق در حال توسعه به چه میزان برشاخصهای اقتصادی کشور میزبان از قبیل میزان اشتغال ، افزایش بهره وری ، افزایش ظرفیتهای تولیدی ، انتقال تکنولوژی وفناوری ، سرمایه گذاری و پس انداز ، درآمدها ، هزینه های مصرف کنندگان ، ترازتجاری ، نرخ ارزهای خارجی ، بازارهای پولی و مالی ، قیمت ها و دستمزد و در کل برمیزان رشد وتوسعه اقتصادی ، تاثیر خواهد گذاشت ..

و البته در این رهگذر استراتژی شرکت های چندملیتی و در بعد کلان استراتژی های مدیریتی نیز مورد بررسی قرارخواهندگرفت و تحقیق خواهیم کرد که کدام استراتژی ها موثرترین و کارآترین می باشند و در نتیجه اجرای این استراتژی ها توسط چندملیتی ها ، تاثیر آنها بر شاخصهای اقتصادی کشور میزبان چه خواهند بود .

امید است که این تحقیق بتواند مارا باواقعیتهای اقتصادی امروز جهان ومنطق حاکم بر معادلات اقتصادی آن بیشتر آشنا

کند . ونگاه مارا نسبت به ورود جریان سرمایه که لزوما همراه با ورود این شرکتها خواهد بود، دچار تحولی بنیادین نماید.

سیدوحیدتقوی


[i] Laisser Fair Laisser Passer

[ii] World Trade Organization

[iii] World Bank & International Monetary Fund (IMF)

[iv] Dunning -2003-P.77

[v] FDI(Foreign Direct  Investment)

نوشته های اخیر

یک نظر بدهید

نوشتن را شروع کنید و اینتر را بزنید